هوراد جونيهوراد جوني، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

مینویسم برای عزیزترینم

چقدرخوبه که تو هستی

این روزها خیلی خسته ام. خسته و دلگیر. از آدمها. از جایی که زندگی میکنم و اسمشه که مسلمانی هست ولی نیست. انگار که وجدان، انسانیت، تعهد، عدالت وحق مفاهیمی هستند که دیگه نمیتونی جایی ببینی شاید فقط توی کتابها و نوشته هاو .... بگذریم نمیخوام از این چیزها بنویسم ولی مجبور بودم چون رو دوشم خیلی سنگینی میکنه. آدمهایی که با زد و بند کارشون را جلو میبرن موفقند و اگه بخوای از راه راست جلو بری همیشه عقبی. چرا اینجوریه نمیدونم. حتی حکمتش را هم نمیدونم و نمیتونم بفهمم.. تمام چیزایی که گفتم به کارم مربوط میشه و متاسفانه در جامعه دکتر ها و اساتید دانشگاه که به اصطلاح آدمهای روشنفکری هستند هم از این دست مسائل پر تا پر میبینی. و متاسفم از اینکه کسی را بهش...
9 خرداد 1393
1